جوک بگو

بهترین مکان برای نمایش تبلیغات شما بهترین مکان برای نمایش تبلیغات شما بهترین مکان برای نمایش تبلیغات شما

نویسندگان

آخرین نطرات کاربران

علیرضا - سلام من سید علیرضا رضوی هستم وبلاگ شما بسیار قشنگ است اگر خواستید بیاید به وبلاگ من هم سری بزنید . . .
- 1393/3/18
حسین - سلام وبلاگ خوبی داری ممنون - 1393/3/17
تنگ طه - مطلب جالب و خنده داري بود .ولي اگه كسي در اون جمع كمي با زبان فارسي آشنايي داشت معلوم نبود چه آبرويي از سرود ملي كشورمون مي رفت .
پاسخ: بله واقعا ممنون از نظر دادنتون بازم تشریف بیاردید - 1393/3/17/sayj
s-vahid - سلام آقا رضا پیام زدم انگاری نیومد میای فیس نیک با بچه ها یک گروه تشکیل بدیم
پاسخ: باشه - 1392/10/18
s-vahid - سلام تو فیس نیک دیدمت امیدوارم بازم ببینمت میخوام با بر و بچ گروه تشکیل بدیم هستی؟ - 1392/10/18
دوست الی - سلووووم عجیجم اهنگا دایی جون تکه با حال بود مسقی
پاسخ: سلووم خواهش می کنم !!!! - 1392/9/24
یه دوست - خیلی باحال بود.دمت گرم داداش جون
ممنون - 1392/9/13
مهدی - سلام دادا وبلاگت رو دیدم خوشم اومد بازدیدتم خوبه میخواستم تبادل بنر کنیم میای؟
سایتم رو ببین اگه خوشت اومد نظر بده ایمیلتم ثبت کن با هم در ارتباط باشیم ممنون - 1392/9/1/rezatoola
عرفان هفت - واقعا عالی داستان تاثیرگذاری بود خیلی خوب
پاسخ: بله - 1392/8/24
عرفان هفت - خیلی داستان قشنگی بود - 1392/8/24

امکانات جانبی

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 455
بازدید کل : 174047
تعداد مطالب : 127
تعداد نظرات : 31
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


اس ام اس محرم

بازدید: 358

باز محرم شد و دلها شکست/
از غم زینب دل زهرا شکست.
باز محرم شد و لب تشنه شد/
از عطش خاک کمرها شکست

می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: چهار شنبه 15 آبان 1392 ساعت: 14:16 منتشر شده است

برچسب ها : ,
نظرات()

اس ام اس محرم

بازدید: 323

شمیم عاطفه در کوچه ها رها شده است
دوباره هر شب من رنگ کربلا شده است
وزیده در همه جا عطر سیب حضرت عشق
قسم به ساحت گریه قسم به ساحت عشق
فانوس اشک هایتان را روشن کنید، ماه غریبی شهید نینواست
فرا رسیدن ماه محرم تسلیت باد

می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: چهار شنبه 15 آبان 1392 ساعت: 14:16 منتشر شده است

برچسب ها : ,
نظرات()

اس ام اس محرم

بازدید: 334

سالها گفتیم ما از کربلا
از شهید عشق و میدان بلا
از غمش بر سینه و بر سر زدیم
بوسه بر گهواره اصغر زدیم
باز هم گفتیم: مظلوما حسین
بی کس و بی بال و پر، تنها حسین

می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: چهار شنبه 15 آبان 1392 ساعت: 14:14 منتشر شده است

برچسب ها : ,
نظرات()

دریافت قالب سایت

بازدید: 348

 

توجه                                                                                                                 توجه

 

شما هم اکنون می توانید قالب سایت را + راهنما از این جا دریافت نمایید.

 

*لینک دانلود کلیک کنید*

می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: جمعه 10 آبان 1392 ساعت: 22:14 منتشر شده است
نظرات()

***فرهــــــــــــــــــــــــاد***

بازدید: 392

هـفـت مـقـدس بـرای هـمـیـشـه رفـت....
فرهاد خان رفتی ولی جات تو قلب ما استقلالی ها موندگاره..
دلمون واست تنگ میشه..
دیگه ما واسه کی تو استادیوم ها شعار بدیم؟
تو تک اطوره فوتبال مایی
تو قاتل همه ی لنگی هایی
تو گلزن ایران نه آسیایی
تو خورشیدی ولی غروب نداری
دیگه فرهاد نیست که بگیم آهای فرهاد مجیدی..
وقتی پیرهنتو درآوردی و رفتی چهار طرف زمینو بوسیدی خیلی به خودم فشار آوردم که جلو مامانم و داداشم گریه نکنم
فرهاد رفتی و جات همیشه تو قلب ما موندگاره
خدا به همرات اسطوره

می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: پنج شنبه 9 آبان 1392 ساعت: 15:5 منتشر شده است
نظرات()

ماجرای دانشجویانی که به جای سرود ملی...عمو سبزی فروش خوندن (واقعی)

بازدید: 414

داستانی که در زیر نقل می شود، مربوط به دانشجویان ایرانی است که دوران سلطنت «احمدشاه قاجار» برای تحصیل به آلمان رفته بودند و آقای «دکتر جلال گنجی» فرزند مرحوم «سالار معتمد گنجی نیشابوری» برای نگارنده نقل کرد:

 

چاره ای نداشتیم. همۀ ایرانی ها دور هم جمع شدیم و گفتیم ما که سرود ملی نداریم و اگر هم داریم، ما به یاد نداریم. پس چه باید کرد؟ وقت هم نیست که از نیشابور و از پدرمان بپرسیم. به راستی عزا گرفته بودیم که مشکل را چگونه حل کنیم. یکی از دوستان گفت: اینها که فارسی نمی دانند. چطور است شعر و آهنگی را سر هم بکنیم و بخوانیم و بگوئیم همین سرود ملی ما است. کسی نیست که سرود ملی ما را بداند و اعتراض کند.ما هشت دانشجوی ایرانی بودیم که در آلمان در عهد «احمد شاه» تحصیل می کردیم. روزی رئیس دانشگاه به ما اعلام نمود که همۀ دانشجویان خارجی باید از مقابل امپراطور آلمان رژه بروند و سرود ملی کشور خودشان را بخوانند. ما بهانه آوریم که عدۀ مان کم است. گفت: اهمیت ندارد. از برخی کشورها فقط یک دانشجو در اینجا تحصیل می کند و همان یک نفر، پرچم کشور خود را حمل خواهد کرد، و سرود ملی خود را خواهد خواند.

 

 

 

اشعار مختلفی که از سعدی و حافظ می دانستیم، با هم تبادل کردیم اما این شعرها آهنگین نبود و نمی شد به صورت سرود خواند.

بالاخره من [دکتر گنجی] گفتم: بچه ها، عمو سبزی فروش را همه بلدید؟ گفتند: آری.

گفتم: هم آهنگین است و هم ساده و کوتاه. بچه ها گفتند: آخر عمو سبزی فروش که سرود نمی شود.

گفتم: بچه ها گوش کنید! و خودم با صدای بلند و خیلی جدی شروع به خواندن کردم: «عمو سبزی فروش... بله. سبزی کم فروش... بله. سبزی خوب داری؟ . .. . بله» فریاد شادی از بچه ها برخاست و شروع به تمرین نمودیم.

بیشتر تکیۀ شعر روی کلمۀ «بله» بود که همه با صدای بم و زیر می خواندیم. همۀ شعر را نمی دانستیم. با توافق هم دیگر، «سرود ملی» به این صورت تدوین شد:

 

عمو سبزی فروش! . . . بله

سبزی کم فروش! . ... .. .. بله

سبزی خوب داری؟ . . بله

خیلی خوب داری؟ .. . . بله

عمو سبزی فروش! . . . بله

سیب کالک داری؟ .. . . بله

زال زالک داری؟ . . . . . بله

سبزیت باریکه؟ .. . . . . بله

شبهات تاریکه؟ .... . . . . بله

عمو سبزی فروش! . . . بله

 

این را چند بار تمرین کردیم. روز رژه، با یونیفورم یک شکل و یک رنگ از مقابل امپراطور آلمان، «عمو سبزی فروش» خوانان رژه رفتیم. پشت سر ما دانشجویان ایرلندی در حرکت بودند. از «بله» گفتن ما به هیجان آمدند و «بله» را با ما همصدا شدند به طوری که صدای «بله» در استادیوم طنین انداز شد و امپراطور هم به ما ابراز تفقد فرمودند و داستان به خیر گذشت.

 

می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: پنج شنبه 9 آبان 1392 ساعت: 14:57 منتشر شده است
نظرات()

خخخخخخ

بازدید: 394

 

طنز مهندس

 

 

یک برنامه نویس و یک مهندس در یک مسافت طولانی هوایی در کنار یک دیگر در هواپیما نشسته بودند.
برنامه نویسه میگه مایلی با هم بازی کنیم؟ مهندس که میخواست استراحت کنه محترمانه عذر خواهی میکنه و رویشو بر میگردونه تا بخوابه.
برنامه نوسه دوباره میگه بازی سرگرم کننده ای است من از شما یک سوال می کنم اگر نتوانستید 5دلار به من بدهید بعد شما از من سوال کنید اگر نتوانستم 5دلار به شما میدهم.
مهندس دوباره معذرت خواست وچشماشو بست که بخوابه.
برنامه نویسه پیشنهاد دیگری داد گفت اگر شما جواب سوال منو بلد نبودید 5 دلار بدهید اگر من جواب سوال شما رو بلد نبودم 200 دلار به شما میدهم .
این پیشنهاد خواب رو از سر مهدس پراند و رضایت داد که بازی کند.
برنامه نویس نخست سوال کرد .فاصله زمین تا ماه چقدر است؟؟ مهندس بدون اینکه حرفی بزند بلا فاصله 5 دلار رو به برنامه نویس داد حالا مهندس سوال کرد .
اون چیه وقتی از تپه بالا میره 3 پا داره وقتی پایین میاد 4 پا؟؟ برنامه نویس نگاه متعجبانه ای انداخت ولی هرچی فکر کرد به نتیجه نرسید بعد تمام اطلاعات کامپیوترشو جستجو جو کرد ولی چیز به درد بخوری پیدا نکرد بعد با مودم بیسیم به اینترنت وصل شد و همه سایت ها رو زیر رو کرد به چند تا از دوستا شم ایمیل داد با چندتا شون هم چت کرد ولی باز هیچی به دست نیاورد بعد از 3 ساعت مهندس رو بیدار کرد و 200دلار رو بهش داد مهندس مودبانه پول رو گرفت و رویش رو برگرداند تا بخوابد.
برنامه نویس او را تکان داد گفت خوب جواب سوالت چه بود؟؟ مهندس بدون اینکه کلمه ای بر زبان بیاورد 5 دلار به برنامه نویس داد و رویش را برگرداند و خــــــوابید!!!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
نتیجه اخلاقی : حسن کل کل با مهندس جماعت خطرناکه حسن !!! ( مهندس هم جواب رو بلد نبود و در جواب سوال برنامه نویس باز 5 دلار داد بهش )

می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: پنج شنبه 9 آبان 1392 ساعت: 14:57 منتشر شده است
نظرات()

خخخخخخخخخ اخر خنده + نتیجه اخلاقی

بازدید: 470

 

پسر به دختر :

من پدرم پیره و ۹۲ سالشه و به همین زودی ها میمیره و من پولدار میشم !

همسر من میشی ؟؟

دختر : نه !!!

.

.

.

 

.

.

چند روز بعد پسر فهمید اون دختره شده مادر جدیدش

.

.

 

.

 

.

.

نتیجه اخلاقی : هیچ وقت ایده هاتون رو به یک زن نگید.....!!!

می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: پنج شنبه 9 آبان 1392 ساعت: 14:53 منتشر شده است
نظرات()

بازدید: 111
 

 

یک تهرانی، یه اصفهانی، یه شیرازی و یک آبادانی توی کافی شاپ با هم صحبت میکردند :

تهرانی: من یک موقعیت عالی دارم، می خوام بانک ملی رو بخرم !

اصفهانی: من خیلی ثروتمندم و می خوام شرکت بنز رو بخرم !

شیرازی: من یه شاهزاده ثروتمندم و می خوام شرکت مایکروسافت و اپل رو بخرم !

سپس منتظر شدند تا آبادانی صحبت کند

.

.

.

.

.

.

آبادانی قهوه خود رو هم زد. خیلی با حوصله قاشق رو روی میز گذاشت،

یه کم قهوه خورد، یه نگاهی به اونها انداخت و با آرامی گفت:

 

نمیفروشم

می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: پنج شنبه 9 آبان 1392 ساعت: 14:52 منتشر شده است
نظرات()

مریدان

بازدید: 442

شیخ و مریدان

 

در مکتب شیخ بحثی در گرفته بود و مریدان همچون مردان درون صف ارزاق از سر و کول هم بالا رفتندی ، یکی از مریدان میگفت : درد عشق از همه درد ها افزون تراست ، دیگری جفت پا وسط حرفش میپرید که ای نادان ، گرسنگی نکشیده ای که درد عشق از یاد بری .....
دیگری ابراز فضل میکرد که درد دندان بسی ازدو درد دیگر بدتر است ،و اندرین جمع هرکس دردی را بدترین میدانست ، از درد زایمان تابه تنگ آمدن از ش*ش در اتوبوس بین راهی ......
شیخ از دور بر این بحث عمیق نظاره مینمود . مریدی نالید که ای شیخ ، کدامیک را تائید مینمائی ؟
شیخ گفت : هیچکدام ، زیرا تا به حال با مانتو و دامن و جوراب شلواري و چادر نرفته اي در مستراح كه نفهمي كدوم رو بالا بكشي، كدوم رو پايين كه در جا عاشقي از يادت برود ....
مریدان جمله گریستند و نعره ها زدند تا بسر منزل مقصود دویدند

می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: پنج شنبه 9 آبان 1392 ساعت: 14:48 منتشر شده است
نظرات()

خخخخخخخخ

بازدید: 452

شیخ و مریدان

شيخ را گفتند : علم بهتر است يا ثروت ؟!

شيخ بی درنگ شمشير از ميان بيرون آورد و

مانند جومونگ مريد بخت برگشته را به سه پاره ی نامساوی تقسيم نمود و

گفت :سالهاست که هيچ خری بين دو راهی علم و ثروت گير نميکند !!!

مريدان در حالی که انگشت به دندان گرفته و لرزشی وجودشان را فرا گرفت گفتند يا شيخ ما را دليلی عيان ساز تا جان فدا کنيم .

شيخ گفت :در عنفوان جوانی مرا دوستی بود که با هم به مکتب می رفتيم ،

دوستم ترک تحصيل کرد من معلم مکتب شدم...

حالا او پورشه دارد ، من پوشه...

او اوراق مشارکت دارد، و من اوراق امتحانی...

او عينک آفتابی من عينک ته استکانی...

او بيمه زندگانی ، من بيمه خدمات درمانی ...

او سکه و ارز ، من سکته و قرض . . .

سخن شيخ چون بدين جا رسيد مريدان نعره ای جانسوز برداشته و راهی کلاسهای آموزش اختلاس گشتندی

 

می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: پنج شنبه 9 آبان 1392 ساعت: 14:44 منتشر شده است
نظرات()

چی می فهمن این بچه ؟؟؟

بازدید: 460

وقتی یه دست گل کوچیک تو خیابون نزدن!

تا حالا با توپ دولایه که لایش گشاد باشه بازی کردن ببینن از راگبی سخت تره ؟

تا حالا از این توپ دولایه سفتا خورده تو رونشون حس کنن قطع شده پاشون ؟

تا حالا توپشون رو شوتیدن زیر ماشین گیر کنه بگه فیسسسس بعد همه بچه ها فحششون بدن ؟

تا حالا توپشون افتاده تو جوب آب ببره دو پا برن تو جوب بیارنش ؟

تا حالا توپشون افتاده خونه همسایه تک بیارن کی بره زنگ بزنه ؟

تا حالا توپ دو لایه پیدا کردن از خوشحالی تا خونه روپایی بزنن ؟

تا حالا شده تو راه بقالی واسه خرید توپ پلاستیکی قرمز و سفید پول رو گم کنن اونوقت همونجا بشینن گریه کنن ؟

میدونن لیگ محله از بوندس لیگا مهمتره ؟

میدونن یعنی چی ساعتها پشت تیردروازه بزرگترا وایسادن تا بازیشون بدن یعنی چی ؟

میدونی دعوت بچه های محله بغلی واسه یه سه گله کم از یک لشگر کشی ناموسی نداشت ؟

دریبل تو گل می دونن چیه ؟ سانتر از جناحین تو یه کوچه ۶ متری دیدن ؟

اصلاً میدونن آقای اسماعیل آبادی چطوری توپ جر میداد ؟

شوت یه ضرب میدونن چیه ؟ دور نزدیک می فهمن کنایه از کدام ضربه بوده ؟

یه تیکه تو گل می دونن کی جایگزین پنالتی میشه ؟

یه پا ثابت موقع پنالتی میدونن اشارت به کدام پا داره ؟

تا حالا ژست دو پا ثابت موقع پنالتی گرفتن ؟

تا حالا موقع حمله به سمت دروازه با صدای بلند آهنگ فوتبالیستها خوندن ؟

میدونن داشتن تور دروازه برای گل کوچیک یه آپشن حساب میشد و مخصوص مایه دارا بود ؟

*اوووه بخوام بنویسم یه کتاب میشه اندر احوالات گل کوچیک … آخه چی میفهمن اینا ؟!*
 

می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: پنج شنبه 9 آبان 1392 ساعت: 13:50 منتشر شده است
نظرات()

مادر

بازدید: 445

سه زﻥ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻨﻨﺪ :

ﻣﺎﺩﺭﻡ ، ﺍﻧﻌﮑﺎﺱ ﺗﺼﻮﯾﺮﺵ ﺩﺭ ﺁﯾﻨﻪ ﻭ ﺳﺎﯾﻪ ﺍﺵ !

می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: دو شنبه 6 آبان 1392 ساعت: 15:28 منتشر شده است
نظرات()

خیلی قشنگه

بازدید: 455

اکبر عبدی می گوید : یک روز سر سریال بودیم و هوا هم خیلی سرد بود ، حسین از ماشین پیاده شد بدون کاپشن !

گفتم : حسین این جوری اومدی از خونه بیرون ؟ نگفتی سرما میخوری ؟ کاپشن خوشگلت کو ؟

گفت : کاپشن قشنگی بود ، نه ؟

گفتم : آره !

گفت : من هم خیلی دوسش داشتم ولی سر راه یکی رو دیدم که اون هم دوسش داشت و هم احتیاجش داشت ولی من فقط دوسش داشتم !!!

می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: دو شنبه 6 آبان 1392 ساعت: 15:26 منتشر شده است

برچسب ها : ,
نظرات()

دنده..

بازدید: 418

تا حالا دیدین همیشه دنده خوب جا میخوره الا موقعی که بابات کنارته!

می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: دو شنبه 6 آبان 1392 ساعت: 15:25 منتشر شده است
نظرات()

ورود کاربران

نام کاربری
رمز عبور

» رمز عبور را فراموش کردم ؟

عضويت سريع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری

تبلیغات

متن

چت باکس


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

پشتيباني آنلاين

پشتيباني آنلاين

آمار

آمار مطالب آمار مطالب
کل مطالب کل مطالب : 127
کل نظرات کل نظرات : 31
آمار کاربران آمار کاربران
افراد آنلاین افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا تعداد اعضا : 1

آمار بازدیدآمار بازدید
بازدید امروز بازدید امروز : 4
بازدید دیروز بازدید دیروز : 0
ورودی امروز گوگل ورودی امروز گوگل : 0
ورودی گوگل دیروز ورودی گوگل دیروز : 0
آي پي امروز آي پي امروز : 1
آي پي ديروز آي پي ديروز : 0
بازدید هفته بازدید هفته : 4
بازدید ماه بازدید ماه : 455
بازدید سال بازدید سال : 759
بازدید کلی بازدید کلی : 174047

اطلاعات شما اطلاعات شما
آی پی آی پی : 3.145.89.60
مرورگر مرورگر :
سیستم عامل سیستم عامل :
تاریخ امروز امروز :

درباره ما

به سایت من خوش آمدید امیدوارم لذت ببرید.

تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان جوک بگو و آدرس sayjok.lxb.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






خبرنامه

براي اطلاع از آپيدت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود